وصف مولوی و شمس تبریزی از زبان یکدیگر و خواسته های نامشروع شمس تبریزی از مولوی
خواسته های نامشروع شمس از مولوی
در کتاب نفحات الانس جامی در شرح احوال مولوی می خوانیم:
روزی شمس الدین، از مولانا شاهدی زیباروی التماس کرد. مولانا حرم خود را در دست گرفته در میان آورد و فرمود که: او خواهر جانی من است. [شمس]گفت: نازنین پسری می خواهم. [مولوی]فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد [و] فرمود که: وی فرزند من است. [شمس گفت]: حالیا اگر قدری شراب دست می داد ذوقی می کردم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بر گردن خود بیاورد. [۱]
شمس تبریزی در وصف مولوی
اگر از تو پرسند که مولانا را چون شناختی؟ بگو: اگر از قولش می پرسی، «انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون»!
و اگر از فعلش می پرسی، «کل یوم هو فی شان»!
و اگر از صفتش می پرسی«قل هو الله احد»!
و اگر از نامش می پرسی «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم»!
و اگر از ذاتش می پرسی «لیس کمثله شیٌ و هو السمیع البصیر»! [۲]
مولوی در وصف شمس تبریزی
جبرئیل اندر فسونش سحر مطلق می زند
***************************
جان ابراهیم مجنون گشت اندر شوق او
تیغ را بر حلق اسمعیل و اسحق می زند
***************************
احمدش گوید که واشوقا الی اخواننا
بر وفای عشق او صدیق صدّق می زند
***************************
کیست آنکس کین چنین مردی کند اندر جهان
شمس تبریزی که ماه بدر را شق می زند [۳]
[۱] نفحات الانس ص ۴۶۶ با تصحیح مهدی توحیدی پور
[۲] مقالات شمس تبریزی ص۷۸۹ چاپ دوم سال ۱۳۷۷ انتشارات خوارزمی
[۳] ریاض السیاحه و تاریخ تصوف،با تفاوت مختصر